پیکول از مدرسه به خانه بر میگردد و هرچه گربهاش را صدا میزند جوابی نمیشنود. خیلی نگران میشود، امّا گربه کوچولو را روی تخت میبیند که دراز کشیده و تکان نمیخورد. پیکول فکر میکند گربه کوچولو مرده و از پیش او رفته... ماجراهای پیکول آینهای است که جلوی کودک میگذاریم. او از خلال این قصهها رفتارهای خودش را میبیند و امکان بازنگری برایش فراهم میشود. نویسنده هر بار یک نکتهی اخلاقی را در دل داستانی جذاب برای کودک برجسته میکند و او را با سؤال«حالا چه فکر میکنی؟» روبهرو میکند.
0 نظر